نشانههای حتمی ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ یعنی، نشانههایی كه قطعاً واقع خواهند شد و ارتباطی شدید با ظهور داشته و بسیار نزدیك ظهورند، پنج نشانه میباشند:
برخی از این نشانههای پنجگانه چند روز قبل از ظهور واقع میشوند؛ بعضی چند ماه بعد از ظهور و بعضی قبل از قیام حضرت و در آغاز نهضت آن بزرگوار رخ میدهند.
اینك برخی از احادیثی را كه به صورتی مختصر بیانگر این نشانهها هستند ذكر نموده آنگاه هر علامت را ـ با تفصیل وارد در احادیث و توضیحات مناسبی كه به ذهن میآید ـ متذكر میگردیم.
حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند:« پنج علامت قبل از قیام قائم ـ علیه السّلام ـ است: یمانی، سفیانی، نداكنندهای كه از آسمان ندا درمیدهد، فرو برده شدن در بیداء، كشته شدن نفس زكیه.»[1]
صدای آسمانی
صیحه آسمانی و یا نداء آسمانی، از بارزترین نشانهها و واضحترین علائم و قویترین برهانها برظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ محسوب میشود .
مانعی ندارد كه بگوئیم: صدای آسمانی به منزله اعتراف آسمان به مشروعیت قیام حضرت مهدی قائم ـ علیه السّلام ـ و اثبات حقیقتی است كه قرآن كریم و پیامبر بزرگوار و خاندان آن سرور ـ علیهم السّلام ـ به آن خبر دادهاند.
احادیث صراحت دارند در اینكه نداء آسمانی از جبرئیل است و اوست كه در آسمان ندا درمیدهد.
بدیهی است كه مراد از نداء آسمانی صدای رعد و توپ و موشك ـ كه ساخته دست بشر است ـ نمیباشد؛ بلكه سخنی است كه معنایش واضح و نزد همه مردم قابل فهم است.
امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: «آن را هر قومی به زبان خود خواهند شنید.»[2]
دقیقاً نمیدانیم كه چگونه این صدا به همه بشر خواهد رسید. در این مورد دو احتمال وجود دارد:
نخست: آن صدای آسمانی فقط به زبان عربی فصیح باشد و در عرض چند ثانیه واكنش آن صدا در سراسر جهان پخش شود. پس آنها كه زبان عربی را نیكو میدانند. این صدا را شنیده معنای آن را همان وقت میفهمند اما آنان كه زبان عربی را نمیدانند، صدا را میشنوند ولی معنی آن را در همان وقت نمیفهمند؛ لذا درباره معنی صحیح آن تحقیق مینمایند. بعید نیست كه خبرگزاریهای دنیا این خبر را گرفته به تمام اقطار عالم ـ با همه اختلافاتشان در زبان و دین ـ پخش نمایند و در چند لحظه صدای آسمانی ترجمه شده هر قومی آن را از تلویزیون و یا رادیوی خود و یا از كسی كه آن را شنیده است بشنوند.
و نیز واضح است كه پیامبر و ائمه طاهرین ـ سلام الله علیهم ـ سطح عقول مردم را ـ به هنگامی كه با آنان سخن میگویند ـ رعایت نمایند، عقل مردم در آن روز نمیتوانست وسائل ارتباط جمعی و رسانههای گروهی را ـ كه امروزه با
حداكثر سرعت ممكن اخبار را پخش مینمایند ـ و نقش آنها را ـ كه با بیشترین سرعت ممكن خبر را میرسانند ـ بشناسند. بر همین اساس ـ و بر مبنای احتمال اول ـ حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ به این بیان اكتفا كرده فرمودند:
«آن را هر قومی به زبان خود میشنوند.» و به كیفیت آن بیش از این مقدار نپرداختهاند... و خدا داناست.
احتمال دوم اینكه، هر قوم صدا را به زبان خود بشنوند به نحوی اعجاز آمیز اتفاق میافتد؛ به گونهای كه همگان ندا را در همان وقت و به زبان خود بشنوند، بدون آنكه مترجمان و خبرگزاریها آن صدا را ترجمه كنند. این احتمال، احتمال بعیدی نیست؛ زیرا خدا بر همه چیز قدرت دارد و ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ از این معجزات و خوارق عادات برخوردار است.
به اضافه كه این احتمال از جهت مادّی هم محال به نظر نمیرسد، چرا كه امروزه میبینیم انسانی مخلوق و ناتوان وسائلی ساخته كه هر سخنی را ظرف چند ثانیه به زبانهای مختلف ترجمه میكند و این وسائل را در اجتماعات بین المللی استخدام نموده است، به نحوی كه نماینده هر دولتی گوشی خاصی روی گوشها گذارده ترجمه هر سخن را به زبان خود از آن گوشی میشنود.
آنچه در احادیث ظهور دارد این است كه ندایی كه بیشترین اهمیت را داشته از نشانههای حتمی محسوب میگردد، همان ندایی است كه در ماه رمضان شنیده میشود. این صیحه و یا ندا برترین بشارتی است كه از آسمان به اهل زمین میرسد و بزرگترین تهدید و انذار برای طغیانگران ستمگر، یعنی كسانی كه در برابر حق هر چه باشد خضوع نمینمایند.
ما را قدرت و توان آن نیست كه میزان تأثیر آن ندا را در اجتماعات بشری در آن روز تصور نمائیم. در آن روز شادی و سرور در چهرههای مؤمنان هویداست و ترس و وحشت و اضطراب و هراس بر قلوب مجرمان استیلا مییابد، خصوصاً وقتی بدانند كه آنان را توان گریختن از سلطه آن حاكم قدرتمندی كه در یاری او اهل آسمان پیش از اهل زمین شركت داشته نیست و در برابر حكم وی تمام جنبههای طبیعت خاضعند، بلكه در ماوراء الطبیعه هم میتواند تصرف كند.
سلام خدا بر پیامبر او و ائمه طاهرین ـ علیهم السّلام ـ ! آنانكه دقیقاً مسائل را روشن نموده آنچه را كه مربوط به صیحه آسمانی از مجموعه نشانههای ظهور است ـ به مقداری كه عقلها در آن زمان میتوانستند دریابند ـ بیان فرمودند.
اینك برخی از آن احادیث:
امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: «صیحهای كه در ماه رمضان شنیده میشود در شب جمعه بیست و سوم این ماه است.»[3] در این هنگام باطل روندگان به شك میافتند.[4]حضرت امام محمد باقر ـ علیه السّلام ـ فرمودند: «ندا دهندهای از آسمان به نام قائم، ندا در میدهد و هر كه در مشرق و در مغرب است آن را میشنود. خوابیدهای باقی نمیماند مگرآنكه بیدار میشود و ایستادهای نیست، مگر اینكه مینشیند و نشستهای نیست، مگر آنكه ـ از شدت ترسی كه از شنیدن این صدا بر آنان مستولی میشود ـ بر روی دو پای خود میایستد. پس خدا رحمت كند آن كس را كه از این صدا عبرت گیرد و جواب دهد[5]! صدای اول صدای جبرئیل است.»سپس فرمودند: «صدا در ماه رمضان در شب جمعه و درشب بیست و سوم خواهد بود. پس در آن شك نكنید. آن را بشنوید و اطاعت كنید. در پایان روز صدای ابلیس ملعون است كه ندا در می دهد آگاه باشید! فلان كس مظلوم كشته شد.[6]میخواهد با این صدا مردم را به تردید افكنده و آزمایششان كند. چه بسیار افراد مردّد و متحیّری كه جنهمی میشوند! پس اگر صدا را در ماه رمضان شنیدید در آن تردید نكنید، زیرا كه صدای جبرئیل است و نشانه آن این است كه او به نام قائم و پدرش ندا درمیدهد؛ به نوعی كه دوشیزه در خانه نیز در پشت پرده آن صدا را میشنود و پدر و برادرش را به بیرون رفتن تشویق میكند[7]»
آنگاه فرمودند: «و این دو صدا قبل از خروج قائم حتماً شنیده خواهد شد.»[8]
و نیز از وجود مقدس حضرت باقر ـ علیه السّلام ـ نقل شده است كه فرمودند: «صدا در ماه رمضان در شب بیست و سوم است پس هیچ خلقِ جانداری باقی نمیماند؛ مگر آنكه این صدا را میشنود. صدا چنان است كه خوابیده را بیدار میكند و به صحن منزلش میآید و دوشیزه نیز از پردهاش بیرون میآید.»[9]
امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرمایند: «اولین كسی كه با قائم ـ علیه السّلام ـ بیعت میكند جبرئیل است كه به صورت پرندهای سقید فرود آمده با او بیعت مینماید یك پای خود را بر كعبه مینهد و پای دیگر خود را بر بیت المقدس آن گاه با صدایی فصیح و بلیغ آن چنان صدا میكند كه همه خلائق میشنوند. میگوید امر خدا آمد. بر آن مشتابید.[10]»[11]
حضرت امام رضا ـ علیه السّلام ـ فرمودند:«دررجب سه ندا از آسمان شنیده میشود:
صدای اول این است: آگاه باشید كه لعنت خدا بر ستمگران است!
صدای دوم این است: ای گروه مؤمنان نزدیك شونده نزدیك شد!
صدای سوم این است: خدا فلان كس را برانگیخت سخن او را بشنوید و اطاعتش نمایید.»[12]
زراره گوید:از حضرت امام صادق ـ علیه السّلام ـ چنین شنیدم كه میفرمودند:«... و ندادهندهای ندا درمیدهد: علی وشیعه او رستگارانند.» عرض كردم:پس چه كسی بعد ازآن با مهدی میجنگد؟
فرمودند:« شیطان ندا میدهد: فلان كس و شیعه او رستگارانند؛ یعنی مردی از بنی امیّه.»[13] عرض كردم:چه كسی راستگو را از دروغگو بازمیشناسد؟
فرمودند:«وی را كسانی میشناسندكه حدیث ما را روایت میكنند و گویند: وی خواهد آمد قبل از آنكه قیامت آید، (یعنی قبل از وقوع صیحه آسمانی اطلاع دارند كه چنین صیحه واقع خواهدشد) و میدانند كه آنان ذیحقند و راستگو.»[14]
امیرمؤمنان علی ـ علیه السّلام ـ فرمودند:«جبرئیل در صیحه خویش گوید: ای بندگان خدا! آنچه را كه میگوییم بشنوید، این مهدی آل محمد است كه از مكه قیام میكند، او را اجابت كنید.»[15]
سفیانی
ذكر سفیانی در احادیث فراوانی آمده است و گروهی از احادیث گفتهاندكه:«نام وی، عثمان بن عنبسه است.» بنابراین وی فردی از افراد بشر است، نه آنكه برخی گمان بردهآند، مراد از سفیانی، سوفیاتی یعنی اتحاد جماهیر شوروی است، خروج این فرد طغیانگر از نشانههای حتمی ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ است. او یكی از سنگدل ترین افراد بشر است كه معنای عاطفه و رحم را نشناخته در پیشگاه خداوند مرتكب بیشترین جنایت و جرم میگردد و در قساوت قلب و سنگدلی مرتبه ویژهای را داراست!!
نسبتش به امویان میرسد. خونریز است. انسانها را به سادگی حشرات میكشد.
[1] . كمال الدین، ج2، ص649 ، نیزشیخ طوسی در كتاب «غیبت» خود ص267، با اختلاف در ترتیب نشانهها آن را نقل میكند.
[2] . بحار الانوار، ج52، ص205، به نقل از «كمال الدّین».
[3] . كمال الدّین، ج2، ص650.
[4] . غیبت شیخ طوسی، ص266، كمال الدّین، ج2، ص652.
[5] . یعنی همت گمارد و به حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ ملحق گردد.
[6] . ممكن است مراد از این كلمه فلان كس «عثمان» باشد آنگونه كه در برخی از احادیث آمده است.
[7] . یعنی به خارج شدن از منزل و ملحق شدن به حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ است.
[8] . غیبت نعمانی، ص254، (باب 14، حدیث13) و نیز شافعی سلیمی در كتاب عقد الدررص105 این حدیث را نقل مینماید.
[9] .غیبت نعمانی.
[10] . نحل آیه 2.
[11] . كمال الدین، ج2، ص 671، بحار الانوار، ج52، ص 286.
[12] . غیبت شیخ طوسی، ص268 مراد از فلان حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ است. شاید نام نبردن حضرت از جهت تقیّه و یا ازشدت واضح بودن باشد.
[13] . ظاهراَ عثمانبنعفان یا عثمان بن عنبسه سفیانی است.
[14] . غیبت نعمانی، ص264، باب چهاردهم حدیث 28.
[15] . خطبه البیان، الزام النّاصب، ج2 ، ص200.
بدون واهمهای پردههای عفت زنان مسلمان را درنهایت دریدگی و وقاحت پاره میكند. حرامی باقی نمیماند مگر آنكه حلالش میكند. جرمی نیست مگر آن كه مرتكب میشود. دلهای او و یارانش از نهایت كینه و غیظ و بغض ودشمنی نسبت به آل محمدـ صلی الله علیه و آله ـ آكنده است، زیرا او وارث پدران اموی خویش است، یعنی كسانی كه دستشان تا آرنج به خون آل رسول الله و شیعیانشان آلوده است؛ پس در صدد است كه آن جرائم پی در پی و جنایاتی را كه عرش خداوند را به لرزه درآورده و اهل آسمانها را از فجایع و رسوائیش به مویه میآورد تكمیل نماید.
درباره چنین كنیه توز و پلید و همه كارهای كه خود را بر شهرها تحمیل نموده قدرت خویش را ـ در آنچه كه نفس حیوانی بدكاره اش بدون ترس و حیا و خجالت عاطفهای میخواهد ـ به كار میگیرد چه فكر میكنید؟!
حق آن است، زمانی كه سفیانی حكومت میكند از بدترین روزگاران درتاریخ اسلام به شمار رفته ایام حكومت طغیانگرانه و بیپروائی او از بدترین روزهای دنیاست. وی به هرجا میرود همراه خود ظلم را منتشر میكند و بذر فجائع و رخدادهای تأثر انگیز و تأسف بار میپاشد و قتل و آدمكشی را درمیان مردان و زنان و كودكان برپای میكند. آن چنان كه در دوران حكومت وی، زندگانی بشر بدون كرامت و بیقیمت است.
وی بلائی بزرگ و محنتی عظیم برای خاورمیانه یعنی كشورهای سوریه و عراق و مدینه منوره و مناطق مجاورآن كشورهاست، لذا اخبار فراوان از رسول خداـ صلی الله علیه و آله ـ و حضرت امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ و ائمه یازده گانه سلام الله علیهم ـ درباره این بلا و نقمتی كه مردم را در برخواهد گرفت ـ در منابع مذهبی مییابیم. اینك برخی از این روایات درباره سفیانی:
1. از حذیفه بن یمان روایت شده كه رسول اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ فتنهای را ـ كه در میان اهل مشرق و مغرب خواهد بود ـ ذكر كردند آن حضرت فرمودند:« هنگامی كه آنان این چنیناند سفیانی از وادی یابس [1] برآنان خروج میكند در زمانی كه آنان در اوج فتنهای كه به آن اشاره رفت قرار دارند تا آنكه در دمشق فرود میآید و دو لشكر بسیج میكند، لشكری را به سوی مشرق[2] میفرستد و دیگری را به سوی مدینه تا به سرزمین بابل از شهر لعنت شده ـ یعنی بغداد ـ [3] فرود میآید. آن لشكر بیش از سه هزار نفر را كشته، بیش از صد زن را بیسرپرست كند و سیصد نفر از بزرگ قوم از بنیعباس را درآنجا میكشند. سپس به سوی كوفه سرازیر میشوند و آن چه را كه در اطراف آن شهر است خراب میكنند. سپس بیرون آمده به سوی شام میروند. در این هنگام پرچم هدایت از كوفه خارج شده به این لشكر برخورد میكند و آنان را میكشد. هیچ خبر دهندهای از آنان باقی نمیماند آنگاه لشكر حق، آنچه اسیر و غنیمت در دست لشكر سفیانی است، بیرون میآورند.
لشكر دوم سفیانی وارد مدینه میشوند و آن شهر به مدت سه شبانه روز غارت میكنند سپس بیرون آمده به سوی مكه میروند تا به بیداء میرسند. در این هنگام خدای متعال جبرئیل را فرستاده و میفرماید:«ای جبرئیل! برو و آنها را نابود كن جبرئیل با پای خویش به زمین ضربهای میزند كه خدای متعال آنان را در زمین فرو میبرد. از آن لشكر جز دو نفر از جُهینه باقی نمیماند...»[4]
امیرمؤمنان ـ علیه السّلام ـ را نیز خطبهای مشهور به نام خطبه بیان است كه درآن خطبه مقداری از حوادث آینده ذكر گردیده است از جمله خروج سفیانی. از این خطبه برخی از مسائل را كه مربوط به این موضوع است ذكر مینمائیم. آن حضرت چنین میفرمایند:«...هان! وای بر این كوفه شما و آن چه كه از سفیانی بر سر كوفه در آن زمان خواهد آمد! وی از ناحیه «هَجَر» با اسبانی تندرو ـ كه فرماندهانشان شیران تنومندند ـ میآید. این لشكر متعلّق به كسی است كه اول نامش«شین»[5] است.
وای بر كوفه شما از آمدن او به منزلهایتان ! وی حریم شما را تصرف نموده فرزندانتان را خواهد كشت و زنانتان را هتك خواهد نمود. عمرش طولانی است و شترش فراوان و مردان او شیرانند.
بدانید كه سفیانی سه بار وارد بصره خواهد شد. در آن شهر عزیز را ذلیل كرده زنان را به اسارت خواهد برد.
نشانه خروج سفیانی اختلاف و درگیری بین سه گروه پرچمدار است؛ پرچمی از مغرب؛ پس وای بر مصر و از آن چه بر آنان وارد خواهد آمد!
و پرچمی از بحرین، از جزیره أوال از سرزمین فارس.[6]
و پرچمی از شام. این فتنه یك سال به طول میانجامد. آنگاه مردی از فرزندان عباس خروج مینماید. اهل عراق گویند: به سوی شما مردم پا برهنه یا مردمی بیارزش و بیوجود و بیشخصیت میآیند. افرادی هستندكه صاحب تمایلات مختلفند. اهل شام و فلسطین مضطرب گشته به سوی رؤسا شام و مصر روند و گویند: فرزند پادشاه (یعنی سفیانی) را جستجو كنید. او را جستجو میكنند و در «غوطه[7]» دمشق مییابند؛ در محلی كه به آن «حرستا»گفته میشود. وقتی كه برآنان فرود میآید، دائیهای خود را «بنی كلب» و «بنی دهانه» را بیرون میآورد. و در وادی «یابس» عدهای فراوان همراه وی خواهند شد. سپس به آنان پاسخ مثبت داده در روز جمعه همراهشان خارج شود. آن گاه به بالای منبر دمشق میرود. این نخستین منبری است كه صعود میكند. خطبه میخواند و آنان را به جهاد فرمان میدهد و با آنان به این شرط پیمان میبندد كه ـ چه از فرمانرواییاش راضی باشند و چه ناراضی ـ حكمش را اطاعت كنند و فرمان برند. آنگاه به سوی «غوطه» میرود و در آن وارد نمیشود تا آن كه مردم بر گردش اجتماع نمایند. در این هنگام است كه سفیانی با گروههائی از اهل شام، خروج میكند. سه گروه پرچم دار از هم جدا خواهد شد؛
پرچم ترك و عجم كه سیاه خواهد بود.
و پرچم بیابانیها كه سركرده آنها از بنی العباس است و زرد خواهد بود.
و پرچم سفیانی.
در زمین ازرق (و در نسخهای: اردن) جنگ سختی درگیر میشود و از آنان شصت هزار نفر كشته میشوند. سپس سفیانی بر آنان غلبه یافته افراد فراوانی از آنان را میكشد و بر قبایل آنان تملك مییابد و بین آنان عدالت میورزد تا آنكه درباره او گویند:«و الله هر چه درباره او میگفتند دروغ بود.»[8] سوگند به خدا، آنان دروغگویانند و نمیدانند بر امت محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ چه خواهد رسید! اگر میدانستند چنین نمیگفتند.
همواره بین آنان عدالت را رعایت خواهد نمود تا آنكه حركت كند. اولین مسیر او «حمص» است كه اهل آن در بدترین حالت به سر میبرند. پس از فرات، از دروازه مصر میگذرد سپس به محلی میرودكه به آن محل«قریه سبا»[9] گفته میشود. برای وی در آن جا رخدادی بزرگ خواهد بود. پس شهری باقی نمیماند مگر آن كه خبر او به آن جا میرسد و بر اهل هر شهر از آن خبر ترس و نگرانی وارد میشود. پس مرتباً همین گونه از شهری به شهر دیگر وارد میشود. آن گاه به سوی دمشق برمیگردد؛ در حالی كه همگی مطیع او شدهاند. لشكری را تجهیز كرده به سوی مدینه میفرستد و لشكری را به سوی مشرق گسیل میدارد. در زوراء هفتاد هزار نفر را میكشد و سیصد زن باردار را شكم میدرد. سپس به سوی این كوفه شما میآید و چه بسیار مرد و زن گریهكنندهای خواهد بود.
اما لشكر مدینه، وقتی كه به وسط صحرا میرسند، جبرئیل بانگ بلندی بر آنان میكشد و جز دو مرد هیچ كس باقی
نمیماند؛ مگر آنكه زمین وی را به كام خود كشیده است...پس قومی از فرزندان رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ كه اشرافند فرار میكنند تا به روم میرسند. سفیانی به زمامدار روم گوید: غلامان مرا به من برگردان. او نیز آنان را به سفیانی برمیگرداند. سفیانی هم آنها را در پلكان شرقی مسجد جامع دمشق گردن میزند ولی هیچ كس او را در این عمل سرزنش نمیكند! بدانید كه نشانه آن تجدید دیوارهای شهرهاست.»
به آن حضرت گفتند: ای امیرمؤمنان، برای ما دیوارها را توضیح دهید. حضرت فرمودند:«تجدید دیواری در شام و شهر عجوز و حرّان؛ بر آنها دو دیوار ساخته میشود. در واسط نیز دیواری و دربیضاء نیز دیواری ساخته خواهد شد. در كوفه دو دیوار و بر شوشتر دیواری و برای ارمینّیه دیواری و بر موصل دیواری و برای همدان دیواری و بر رقّه دیواری و بر سرزمین یونس دیواری و بر حمص دیواری و بر مطردین دیواری و رقطاء را دیواری و بر رحبه دیواری و بر دیرهند دیواری و بر قلعه نیز دیواری ساخته خواهدشد.[10]
ای مردم! بدانیدوقتی كه سفیانی ظاهر شود، رویدادهای عظیمی برای وی خواهد بود. اولین رویداد در حمص سپس در حلب، آنگاه در رقّه بعد در قریه سبا سپس در رأس العین آنگاه در نصیبین سپس به موصل ـ كه واقعهای بزرگ خواهد بود ـ و سفیانی شصت هزار نفر آنان را خواهد كشت.
... سفیانی هركه را كه نامش محمّد و علی و حسن و حسین و فاطمه و جعفر و موسی و زینب و خدیجه و رقیّه باشد، به خاطر كینه و بغض نسبت به آل محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ خواهد كشت.
سپس شكست خورده به شام برمیگردد. وقتی كه وارد شهر خود شد، صرفاً به شرابخواری و معاصی پرداخته یاران و اطرافیان خود را نیز به آن عمل امر میكند. در حالی كه به دستش حربهای است بیرون میآید. فرمان میدهد زنی را بگیرند. آنگاه آن زن را به یكی از همراهانش میدهد و به وی میگوید: با او در میان راه درآویز! او نیز چنین میكند.
[1] . «وادی یابس» منطقهای است در اطراف دمشق.
[2] . ممكن است مراد از مشرق در این جا شهر كوفه باشد، زیرا كوفه در عراق یعنی مشرق سوریه واقع است از این حدیث استفاده میشود كه لشكر سفیانی در هنگام رفتن به سوی كوفه از بابل میگذرد. بابل منطقهای است كه بین بغداد و شهر حلّه واقع شده است.
[3] . شهر لعنت شده، بابل است، زیرا اهالی آن گرفتار عذاب شدند و وقتی حضرت امیرمؤمنان ـ علیه السّلام ـ با لشكریانش بر آنجا گذشت در آن شهر نماز نخواندند. اما این كه در توضیح شهر لعنت شده بغداد آمده نمیدانم كه گوینده این تفسیر كیست؟ شاید كه از خود راوی باشد، خلاصه آن كه عبارت: «یعنی بغداد» در بسیاری از مصادر این حدیث وارد نشده است.
[4] . بحارالانوار، ج52، ص186 به نقل از«تفسیر» ثعلبی شافعی، حدیث فوق را طبری نیز در تفسیر خود و صاحب «عقدالدّرر» در كتابش نقل میكنند.
[5] . مصادری كه نزد من موجودند، اول نام او را «شین» ذكر كردهاند. شاید صحیح«عین» باشد و «شین» از اشتباهات نسخهپردازان باشد؛ با توجّه به این كه تشابه بین شین و عین زیاد است.
[6] . این اسم سابقاً به طور مطلق بر شهرهای بحرین اطلاق میگردید.
[7] . )زمینی هموار و پست و فراخ و نیز نام سرزمین وسیعی كه دمشق بخشی از آن است.( معجم البلدان، لغت نامه فارسی دهخدا، منتهی الإرب)(.
[8] . یعنی: مردم برای سفیانی شایعات دروغی میسازند ولی اینان ـ به خاطر این كه در زمان حكومت او عدالت دیدهاند ـ وی را مردی صالح و عادل محسوب مینمایند.
[9] . در نسخه دیگر: قرقیسا.(مترجم).
[10] . شاید مراد از دیوار ـ در اصل عربی: سورـ در این جا پایگاهها و پادگانهای نظامی است كه در اكثر شهرهای یادشده در این حدیث این نوع پایگاهها و پادگانها بنا گردیده است. شكم زن را میشكافد جنین از شكم مادر سقط میشود و كسی را این توانائی نیست كه او را از چنین عملی جلوگیری كند.[1]
در این هنگام فرشتگان خدا در آسمانها مضطرب گردند و خدای تعالی به خروج قائم از فرزندان من كه صاحب الزمان است اجازه میفرماید. خبر وی در همه مكانها منتشر میگردد در همان هنگام است كه جبرئیل بر صخره بیت المقدس فرود آمده بر اهل زمین چنین بانگ خواهد زد:
«جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ اِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً»[2] «حق آمد و باطل رفت، یقیناً كه باطل رفتنی است.»
همچنین جبرئیل در بانگش گوید: «ای بندگان خدا، آنچه را كه میگویم بشنوید این همان مهدی آل محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ است كه از سرزمین مكه خارج میگردد. او را اجابت كنید.»[3]
از حضرت امام صادق ـ علیه السّلام ـ روایت شده كه فرمودند: «گوئی كه سفیانی ـ و یا همكار سفیانی[4] ـ را میبینم كه اردوگاه خود را در كوفه برپا كرده است و نداكنندهاش ندا درمیدهد:
هر كه سر یك شیعه را بیاورد هزار درهم پاداش خواهد گرفت. پس همسایه بر همسایهاش حمله برده خواهد گفت: این از آنان است و گردنش را میزند و هزار درهم میگیرد.»[5]
از امام صادق ـ علیه السّلام ـ روایت شده كه فرمودند: «سفیانی از امور حتمی است. خروج او در ماه رجب است از ابتدای خروج تا پایان خروجش پانزده ماه است. شش ماه میجنگد. وقتی كه در سرزمینهای دمشق و حمص و فلسطین و اردن و قِنِّسرین تسلط یافت،[6] نه ماه حكومت میكند؛ نه یك روز هم بیشتر.[7]
از معلّّی بن خُنیس روایت شده كه گوید از حضرت امام صادق ـ علیه السّلام ـ شنیدم كه میفرمود:
«بعضی از امور حتمیاند و عدّهای غیر حتمی. از امور حتمی خروج سفیانی در رجب است.»[8]
از حضرت امام باقر ـ علیه السّلام ـ نقل شده است، كه فرمودند: امیر مؤمنان ـ علیه السّلام ـ فرمودند:
«وقتی كه دو نیزه در شام با هم برخورد كردند، زد و خورد آنها تمام نمیشود مگر آنكه نشانهای از نشانههای خدا آشكار خواهد شد.»
فردی سؤال میكند: یا امیر المؤمنین آن نشانه چیست؟ فرمودند: «زلزلهای در شام خواهد شد كه در آن بیش از صد هزار نفر هلاك شوند. خدای تعالی این زمین لرزه را برای مؤمنان رحمت و برای كافران عذاب قرار داده است. وقتی چنین حادثهای واقع شد به انتظار كسانی باشید كه همراه با استرانی سیاه و سفید و تند روند[9] و همراهشان پرچمهای زرد رنگ است. آنان از مغرب آمده وارد شام میشوند و در آن هنگام است كه بیتابی بزرگ و مرگ سرخ پیش خواهد آمد. وقتی كه چنین شد، منتظر باشید كه قریهای در دمشق به نام «حرستا»[10] در زمین فرو رود در این هنگام فرزند زن جگرخوار[11] از وادی یابس خروج كرده بر منبر دمشق مینشیند. در چنین زمانی خروج مهدی ـ علیه السّلام ـ را انتظار برید.»[12]
در آن روز تأویل این آیه ظاهر شود:
«وَ لَوْ تَری اِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتًَ وَ اُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قِریبٍ»
«و كاش میدیدی زمانی كه آنان هراسان شوند. پس گریزی نیست و از مكانی نزدیك گرفته خواهند شد.»[13]
سفیانی صد و سی هزار نفر را به سوی كوفه میفرستد و آنان در «روحاء» و «فارق» فرود آیند. از این عده شصت هزار نفر حركت میكنند تا به كوفه و محلّ قبر هود ـ علیه السّلام ـ یعنی نخیله در روز عید وارد شوند. فرمانده لشكر ستمكار زورگوئی است كه به وی كاهن ساحر گفته میشود. پس از شهر بغداد به سوی آنان فرماندهای همراه با پنجاه هزار كاهن میرود. در پُل كوفه هفتاد هزار نفر از آن سپاه را میكشد، به نحوی كه مردم مدّت سه روز از فرات به خاطر خونهائی كه در آن ریخته شده و به خاطر تعفّن اجساد اجتناب میكنند. از كوفه هفتاد هزار دوشیزه به اسارت برده میشوند ولی دست و صورت از آنها برهنه نمیشود تا آن كه در وسایل نقلیّه قرار داده میشوند. آنان را به شهر نجف میبرند.»[14]
آنچه گذشت برگرفتهای از احادیثی بود كه از رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ و ائمه معصومین ـ علیهم السّلام ـ پیرامون سفیانی و كارهای زشت و جرائم او روایت گردیده است. توجّه داشته باشید كه تنها دانشمندان شیعه از سفیانی نام نبردهاند بلكه دانشمندان اهل سنّت و جماعت نیز این موضوع را در كتب خود ذكر نمودهاند. ما ذیلاً نام برخی از آنان را ـ كه دركتب خود راجع به سُفیانی مطالبی نقل كردهاندـ ذكر مینمائیم.
1. سیوطی شافعی در «العَرف الوَردی»، ج2، ص75.
2. هیثمی در «مجمع الزّوائد»، ج7، ص314.
3. مسلم در «صحیح»، ج2، ص493.
4.( یوسفبنیحیی) شافعی در «عقد الدُّرر» در بسیاری از فصول و ابواب آن.
5. متّقی هندی در «كنزالعمّال»، ج6، ص68.
6. نعیمبنحمّاد استاد بُخاری در «فتن» خود در باب علامات مهدی.
7. حاكم حَسَكانی در «مستدرك الصّحیحین»، ج4، ص468.
8. ثعلبی شافعی در «تفسیر» خود.
9. طبری در «تفسیر»خود.
و دهها مأخذ دیگر كه برشمردن آنها مشكل است.
فرو برده شدن در بیْداء:
فرو برده شدن در بیداء از نشانههای ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ است. این مطلب در احادیثی كه درباره سفیانی سخن گفتهاند به كرّات ذكر گردیده است. ما در این فرصت به بازگشت به مسائل گذشته در این مورد نیازی نداریم؛ تنها از این نشانه به اشارهای مستقل اكتفا میكنیم؛ چرا كه این نشانه از نشانههای حتمی است.
از حضرت باقر ـ علیه السّلام ـ روایت شده كه در حدیثی طولانی چنین فرمودند:
«خروج سفیانی و یمانی و خراسانی (یعنی هاشمی) از نظر زمان در یك سال و یك ماه و یك روز خواهد بود، نظمی همانند نظم دانههای تسبیح كه پشت سرهم قرار میگیرند... در این پرچمها، پرچمی هدایت كنندهتر از پرچم یمانی نیست؛ آن پرچم هدایت است؛ زیرا كه شما را به صاحبتان (یعنی حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ ) دعوت مینماید. وقتی كه یمانی خروج نماید خرید و فروش اسلحه را بر مردم و هر مسلمانی حرام میكند (یا حرام میشود). زمانی كه یمانی ظهور كند به سوی او بشتاب؛ زیرا پرچم او پرچم هدایت است. بر هیچ مسلمانی روا نیست كه از او روی برگرداند. هركه مرتكب نافرمانی او شود از اهل آتش خواهد بود؛ زیرا كه وی به سوی حق و راه راست دعوت میكند.»[15]
نفس زكیّه:
شهادت نفس زكیّه بین ركن و مقام در مسجدالحرام، از نشانههای قطعی ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ است. در نَسَب نفس زكیّه اختلاف است؛ گروهی او را حَسَنی و دستهای حسینی دانستهاند. این اختلاف در نسب ـ با توجّه به آنكه از خاندان رسول خدا بودن وی روشن است ـ زیانی به مطلب نمیرساند.
در احادیث از وی با تعبیر غلام (=جوان) یاد كردهاند. ممكن است نوجوان باشد. حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ او را به سوی اهل مكّه میفرستند تا به یاری حضرت او بشتابند ولی آنان بر او هجوم آورده و او را بین ركن و مقام شهید میكنند. در این هنگام خشم خدای تعالی بر آنان فرود میآید.
بین شهادت نفس زكیه و قیام حضرت صاحب الامر ـ علیه السّلام ـ پانزده روز فاصله خواهد بود. وجه تسمیه نفس زكیه آن است كه وی را بدون هیچگونه گناهی به قتل میرسانند. علت شهادت او فقط این است كه به اهل مكه پیام شفاهی حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ را میرساند و نه هیچ چیز دیگر. این پیام به هیچ وجه حاوی بدگوئی و شتم و تهدید نیست؛ بلكه فقط شامل یاری خواهی و كمكطلبی از اهل مكه است. خدای تعالی از زبان حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ خطاب به خضر چنین میفرماید: (أقَتَلْتَ نفساً زَكیَّهً؟!)[16] (آیا فرد پاكی را كشتی.«یعنی، بیگناهی را.»)
اكنون برخی از احادیث وارد شده در این مورد را نقل مینمائیم:
حضرت باقر ـ علیه السّلام ـ فرمودند:«قائم به یارانش فرماید: ای قوم، اهل مكه مرا نمیخواهند؛ ولی من كسی را به سوی آنان میفرستم تا بر آنان آنگونه كه شایسته كسی چون من است احتجاج نماید. آنگاه مردی از یاران خویش را
خوانده به وی فرماید: به سوی اهل مكه برو و به آنان بگو: ای اهل مكه... من فرستاده حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ به سوی شما هستم و او به شما چنین فرماید: ما خاندان رحمت و معدن رسالت و خلافتیم. ما فرزندان محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ و سلاله انبیاء هستیم. به ما ظلم شده و مورد فشار و قهر قرار گرفتهایم. از زمانی كه پیامبر فوت نموده تا امروز حق ما از ما سلب گردیده است. از شما یاری میطلبیم؛ ما را یاری كنید.
وقتی كه آن جوان این مطالب را گوید به طرف او آمده بین ركن و مقام شهیدش كنند. این نفس زكیّه است.»[17]
حضرت باقر ـ علیه السّلام ـ نیز فرمودند:«... و كشته شدن جوانی از آل محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ بین ركن و مقام كه نامش محمّد بن حسن نفس زكیّه است. در این هنگام خروج قائم واقع خواهد شد.»[18]
حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ چنین فرمودند:«بین قیام قائم آل محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ و قتل نفس زكیّه بیش از پانزده شب فاصله نیست.»[19]
لقب نفس زكیّه در برخی از احادیث شریفه به مردی اطلاق گردیده كه همراه با هفتاد نفر از صالحان در حوالی كوفه، به هنگام وارد شدن لشكر سفیانی در آن شهر شهید میشود. این لقب بر سید هاشمی نیزـ كه سابقاً نام او را در هنگام بیان نشانههای غیر حتمی، ذكر نمودیم ـ اطلاق شده است. تردیدی نیست كه نفس زكیّهای كه شهادتش جزء نشانههای قطعی ظهور ذكر گردیده مردی است كه بین ركن و مقام، پانزده شب قبل از ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ ،شهید خواهد شد.
[1] . شاید مراد از این فرمایش چنین باشد كه آن مزدور سفیانی با آن زن زنا میكند در حالی كه آن زن قبلاً حامله بوده است. روی همین اصل وقتی شكم او را پاره میكنند، جنینش سقط میشود.
[2] . سوره اسراء، آیه82.
[3] . إلزام النّاصب، ج2، ص200 ـ 188، نوائب الدّهور فی علائم الظهور، میرجهانی طباطبایی.
[4] . واضح است كه تردید از راوی است، نه از امام.
[5] . غیبت شیخ طوسی، علامه مجلسی نیز این حدیث را در بحار الانوار، ج52، ص215 نقل فرموده است.
[6] . در اصل حدیث آمده: «فاذَا مَلَكَ الكُوَرَ الخَمْسَ». ما با توضیحات مؤلف محترم نام پنج شهر را در متن آوردیم. (مترجم)
[7] . غیبت نعمانی، ص300، بحارالانوار، ج52، ص248.
[8] . غیبت نعمانی، ص300، بحارالانوار، ج52، ص249.
[9] . )ترجمه: أصحاب البراذین الشُّهُبِ المحذوقهِ و با فرض اینكه تصحیف المُخذرَفَه باشد. مؤلف این احتمال را نیز یاد كرده است كه عبارت یاد شده به تانكها و نفربرها اشاره داشته باشد و اسب تركی نامیدن آنها تشبیه مناسب برای اهل آن زمان باشد(
[10] . «حرستا» نام قریهای است بزرگ و آباد كه در اطراف دمشق در راه «حمص» قرار گرفته؛ آنگونه كه در «معجم البلدان» و «مراصد الاطّلاع»آمده است.
[11] . یعنی سفیانی.
[12] . غیبت نعمانی، ص306 ـ305؛ عقد الدرر، ص53.
[13] . سبأ: 51. و در تفسیر علیّبنابراهیم از حضرت امام باقر ـ علیه السّلام ـ روایت شده كه در تفسیر آیه فرمودند:«و كاش می دیدی زمانی كه آنان(از صدا) هراسان شوند پس گریزی نیست» این صدا از آسمان است«و از جایی نزدیك گرفته شوند» یعنی زمین از زیرپاهایشان باز میشود و آنان را در خود فرو میبرد.
[14] . بحارالأنوار، ج52، ص274ـ273 به نقل از كتاب «سرور أهل الایمان».
[15] . بحار الأنوار، ج52، ص232، غیبت نعمانی، ص255(باب چهاردهم حدیث 13).
[16] . سوره كهف، آیه 74.
[17] . بحار الانوار، ج52، ص 307.
[18] . همان، ص192، به نقل از كمال الدین .
[19] . همان، ص203؛ به نقل از كمال الدّین، ج2، ص649؛ شیخ طوسی نیز در غیبت(ص271) و شیخ مفید در ارشاد نقل كردهاند.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: «إذا هدم حائط مسجد الکوفة ممَّا یلی دار عبد الله بن مسعود فعند ذلک زال ملک القوم وعند زواله خروج القائم علیه السلام»؛ چون دیوار مسجد کوفه در قسمت خانه عبدالله بن مسعود ویران شود، در آن هنگام حکومت قوم (ایران) به فرجام میرسد و قائم علیه السلام ظهور مینماید.[الغيبة( للنعماني) النص 277 باب 14 ]
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
ظهور سید خراسانی=فردی خوش رو و زیبا از نسل بنی هاشم . در دست راست خود علامتی دارد.سید حسینی و یا حسنی است
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------ظهور سید یمانی: دارای پرچمی زرد
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
در جنگ بین سید خراسانی و سفیانی سید یمانی نقش یه پشتیبان برای سید خراسانی را دارد
نظرات شما عزیزان: